زیر خط طرح...

tarah-tarh.blog.ir

//bayanbox.ir/id/918458371153690349?view

//bayanbox.ir/id/7656189352174502131?view


 //bayanbox.ir/id/8146210227851726909?view



نمی دانم، چه قیاس مع الفارقی است که این چند روز ذهنم را درگیر کرده!
اما هر چه هست، مقدس است... از آن بالا بالا هاست...
می گوید
مرا ببین... خودت را ببین!
چه کرده ای با خودت؟
برگرد...


و اما دعا: معشوقا، عشق خودت را به من دهی، برایم کافی است... مجنونی می شوم که مثالش را ندیده باشند.


تصویر همسر شهید رضوان خواه است، لحظه ی آخر، با معشوقش عاشقی کرد... خودش تعریف می کند:

شاید حسن مثل همیشه داشت شوخی می‌کرد. شاید همین الان یک‌دفعه از خواب پا می‌شد و به رسم شوخ طبعی اش می‌زد زیر خنده، اما هرچه تکانش دادم، هر چه صدایش کردم، جوابی نداد.

از سردخانه که آمدم بیرون، فقط می‌لرزیدم. هنوز گریه‌ام نمی‌آمد. دستانم را جلوی صورتم گرفته بودم. وقتی به صورت حسن دست کشیده بودم، انگار حس عجیبی توی انگشتانم مانده بود. همین‌جور به انگشت‌های قرمزم نگاه می‌کردم: خدایا آیا این خون حسن است؟ این خون مرد من است؟ ناگهان یکی رشته‌ی افکارم را پاره کرد: بیا دست‌هات رو بشور. فریاد زدم: نه ... نه ... می‌‌خوام این رنگ روی دست‌هام بمونه .... این خون باید بمونه. ناگهان بغضم ترکید.

نمی‌خواستم بیرون سردخانه گریه کنم، اما نشد. مثل کودکی بودم که یتیم شده باشد. نساء پیشم بود؛ همسر محمد اصغری‌خواه. دل‌داری‌ام ‌می‌داد. می‌خواست آرامم کند. اما نمی‌توانست. متوجه نبودم. چیزی از حرف‌هایش نمی‌شنیدم. نسا آن روز عکس می‌گرفت. بعداً که عکس‌ها را آورد، دیدم توی سردخانه ازم عکس انداخته. آقاعلی‌اکبر، محمود، محمد و یوسف، کمیل و زینب را بغل کرده بودند و دور پیکر را گرفته بودند. زینب را یکی رفته بود از خانه آورده بود، با همان لباس معمولی و پستانک آویزان...

Tarah-tarh.blog
ممنون، عالی
پاسخ:
خواهش
مشتاق تبادل لینک و لوگو
پاسخ:
سلام سید جان
لینک ما قابل این حرف ها رو نداره!
لبخند بزن بسیجی :)

۲۵ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۱ پرستو مهاجر
ُسلام
ممنون از حضورتون و نظرتون
شماهم قشنگ طرح میزنید:)
موفق باشید
لینک شدید:)
پاسخ:
سلام
هل جزاء الاحسان الّا الاحسان :)
شما هم با افتخار لینک شدید

بسم الله...
خیلی غربت داشت ...

خوش آمدید
پاسخ:
ممنون
خانه ام خالی نیست، خط خطی هایم را، در دلم کاشته ام... تا درختی شود و میوه دهد اهلش را...

طرح زیبائی بود و مغلوب کننده
پاسخ:
ممنون از حضور شما
التماس دعا

۲۶ آذر ۹۱ ، ۱۵:۳۳ زهیر قدسی
سلام و عرض ارادت.
زیبا بود.
پاسخ:
ممنون داداش
دعامون کن

۲۷ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۱ یک آریایی
با افتخار لینک شدید
پاسخ:
شما هم...
قدیما عکسای عاشقونه اینجوری بود...
پاسخ:
چه بسیار عاشق، که دستی به ویلچر دارد و دلی از خون... هنوز...
سلام رفیق
طرح هات رو دیدم خیلی زیبا و تأثیگذار بود. مخصوصا طرح اولت که نوشته بودی خدایا رویم خط بکش، با آن مداد گلیِ مخصوصِ شهادتت...
این طرح هم که بسیار زیباست و طرح بعدی هم بسیار کوبنده بود.
ممنون می شم به ما هم سر بزنید...
یا علی
التماس دعا
پاسخ:
علی یارت برادر
خیلی زیباست.خوش به حال اون هایی که پریدند.انشا الله ما هم پرپر بشیم...
پاسخ:
خط خطی ام
کاش پرپرم کنند
خط خط پر پر ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی